حرفای روزانه | ||
یادمه بودنت... یادمه نگاهات، اون لحظههایی که فقط با یه نگاه، همهچی رو میفهمیدی. همیشه سر وقت بودی، مثل ثانیههایی که قرار نبود جا بمونن. یه جور حس پلیسی داشتی، حواست به همهچی بود، مخصوصاً به من. مراقبم بودی، انگار خودت بودم، انگار خودت رو تو من میدیدی... من میدویدم، بیهوا، با دلم، با خیال تو... و مطمئن بودم دوسم داشتی... با هم بودنمون یه اتفاق ساده نبود، یه معجزه بود توی روزمرگی. همین که بودی، دنیا قشنگتر میشد. [ شنبه 04/5/4 ] [ 3:19 صبح ] [ باغ سیب ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |